پیرامون نطق میان دستور آقای «میرزاده» نمایندۀ مردم گرمی مغان در مجلس شورای اسلامی

(یکشنبه 23 خرداد 1395)

نویسنده: ابراهیم قاسمی(آیدین مغانلو)

آقای «میرزاده» جزو معدود کاندیداهایی بود که با ادبیّاتی کاملاً متفاوت از سایر کاندیداها پا به عرصۀ رقابتهای انتخاباتی گذاشت. در ابتدا و از آنجایی که متاسفانه امروزه در سایۀ بی مسئولیّتی و وظیفه ناشناسی برخی ها، همه چیز و همه کس مورد تردید و بی اعتمادی قرار گرفته است، چنین ادبیات منتقدانه و مطالبه گر منصف نیز، در هاله ای از گمانه زنیهای شکّاکانه و حاکی از بی اعتمادی پنهان گردید و در اذهان، حرفهایی به نظر آمد در ردیف همان حرفها و وعده – وعیدهای کلیشه ای که خیلی ها بی آنکه دغدغه ای در باب حفظ حریم باورها داشته باشند، بر زبان می راندند. مسیر نامبارک یک عدّه بی اخلاق، نامعتقد و بی ایمان که باعث شدند بسیاری از افراد ساده دل و کم اطّلاع، هرگونه ایمان قلبی به مفاهیمی چون «ارزش دینی»، «ارزش معنوی» و «باور مذهبی» را از دست بدهند.

امّا به زودی برای اهل انصاف و آنها که از نزدیک در جریان دغدغه ها و برنامه های مدوّن ایشان برای خروج گرمی از بن بست ایجاد شدۀ فعلی قرار گرفته بودند، روشن گشت که حقیقتاً هوای تازه ای در جریان است. وزش این «هوای تازه» به قدری حقیقی و جدّی می نمود که حتّی افرادی مثل نگارنده را نیز که سالیان سال علی رغم اشتیاق به حضور و ایفای وظیفه، به انزوایی ناخواسته مجبور شده بود، از کنج عزلت بیرون کشید و در مرکز میدان انتخابات انداخت.

امروز مفتخرم بگویم و بنویسم که رایحۀ آن «هوای تازۀ جانبخش» که دیروز از «گرمی» وزیدن گرفته بود، امروز نیز از صحن علنی مجلس شورای اسلامی بلند شده است.

اولین نطق میرزاده در مجلس، صرفاً اعلام حضور یک تازه به مجلس رسیدۀ سردرگم نبود؛ مطالبۀ هوشمندانۀ یک نمایندۀ کهنه کاری بود که گویی سالها برای رسیدن به خانۀ ملّت و احقاق حقوق زمین ماندۀ مردمش، خون دلها خورده و صبرها کرده است. وی با اشاره و استفاده از حق قانونی خود برای مداخله در تمام امور داخلی و خارجی کشور، از چهارده اصل مهم قانون اساسی که به دلایلی ( و دست کم در بارۀ کسانی) مورد عمل دقیق و کامل قرار نگرفته است، سخن گفت و به شکلی مجمل و فشرده، بسیاری از مشکلات ریز و درشت کشور از مسکن و بهداشت و تامین اجتماعی گرفته تا ایجاد امکان شرایط برابر برای اشتغال، ایجاد نظام اداری صحیح، رفع تبعیض در استفادۀ استانی از درآمدهای ملّی، ضرورت در دسترس بودن گزارش تفریق بودجه و چندین مسئله مهم دیگر را  مورد اشاره قرار داد.

علاوه بر آن، به دفعات، مشکلات و کمبودهای حوزۀ انتخابیۀ خود را نیز در لابلای اصول  مربوطه یادآور گردیده، دولت را برای تحقق آنها فرخواند. از نبود تجهیزات و پزشک کافی در تنها بیمارستان شهر و تعطیلی زایشگاه استانداردی که روزگاری چشم و چراغ منطقه بود و ناجی جان عزیز صدها زن و فرزند بی گناه.

اگر چه باز هم به اجمال و ناگزیر با عجله، امّا بجا و بموقع به موضوع دردناکی که چندیست چون خوره به جان این منطقۀ مهمّ و حسّاس مرزی کشور افتاده و قلب آن را از روح زندگی و انرژی حیات تهی ساخته است نیز اشاره کرد: مهاجرت بی رویّه. مهاجرتی که در سایۀ عدم توجه و برنامه ریزی صحیح برای رشد و توسعۀ این شهرستان مستعد،در سالهای اخیر ابعاد وحشتناکتری به خود گرفته و ساکنان چندین صد ساله را علی رغم میل خود، به بریدن از ریشه و هجرتی ناخواسته مجبور کرده است.

نمایندۀ محترم همچنین به موضوع اخراج «مجید فرزین» قهرمان ملّی مغان و یکی از ورزشکاران ارزشمند پاراالمپیک کشور از تیم ملّی نیز گریزی زد که شاید به نحوی در میان سایر مطالبات وی گم شد.

موضوع «آسفالت» هم مسئله ای بود که وی یکی دو بار و گاه با درشتی و طعنه دولت را به خاطر آن بازخواست علنی کرد. آسفالت ظاهراً یکی از حقوق نانوشتۀ اولیه و نشانه های ابتدائی شهرنشینی است که متاسفانه در «گرمی» به مطالبه ای بسیار بزرگ و رفته-رفته دست نیافتنی تبدیل شده است. خیابانهای معدود و اندک شهر که اغلب گویی از یک جنگ موشکی نابرابر، نیمه جانی به در برده اند، حقیقتاً عرصه را بر رانندگان تنگ کرده، آنها را پرخاشگر و عصبی ساخته اند؛ طوری که نماینده نیز علی رغم اشتیاق به درخواستهایی بس مهمتر و حیاتی تر و قبل از پیگیری آنها، خود را مکلّف به حل این معضل ساده کرده است.

امّا شاید مهمترین مطالبۀ ایشان – که در ایام تبلیغات انتخابات، حداقل برای عده ای، چیزی شعاری و در حدّ تلاش برای رأی آوری هرچه بیشتر جلوه می کرد – اشارۀ صریح و مستقیم وی به موضوع «اجرایی شدن تدریس ادبیّات اقوام» و اصل زمین ماندۀ پانزده قانون اساسی بود. اجازۀ تکلّم به زبان مادری و یادگیری ادبیّات آن، حق طبیعی و فطری هر انسان و عطیّه ایست که خداوند به وی ارزانی داشته است و کسی را یارای جلوگیری از این حق طبیعی نیست. این اصل در سالهای اخیر علی رغم توصیه های مقامات عالی مملکت، متاسفانه به دلایلی (که عمده ترین آن ترس همیشگی و بی پایۀ برخی از مرکز نشینان برنامه ریز بوده است) کاملاً مسکوت مانده و تنها به عنوان ابزاری برای فریبکاری برخی افراد بی سواد و بی دغدغۀ همین اقوام قرار گرفته است که هر از گاهی از آن برای غلغله انگیختن و معرکه ساختن استفاده کرده اند و نمایندگان آنها، همین که وارد مجلس شده اند، آن را فراموش کرده و تا انتخابات بعدی بایگانی کرده اند!

امروزه ضرورت آموزش زبان و ادبیّات مادری برای کودکان و نقش انکار ناپذیر آن در شکل گیری درست شخصیّت کودک، با هزار و یک دلیل علمی و آکادمیک به اثبات رسیده است. بر خلاف تصوّر عده ای متحجّر و بزدل که علاقمندند با بزرگ نمایی این حق طبیعی و کوچک، آن را به موضوعی امنیّتی تبدیل کرده، برای خود و دوستانشان مشغلۀدائمی پرسود درست کنند، اجرایی شدن تدریس ادبیّات اقوام، از آن جمله ادبیّات پربار آذربایجانی، نه تنها هیچ خللی به وحدت ملّی وارد نمی کند، بلکه یقیناً گامی بزرگ در جهت ایجاد و استحکام وحدت ملّی بوده و آغوشی است که حاکمیّت با گرمی و صداقت به سوی هموطنان دردمند و صبور خود خواهد گشود. کاری است بسیار کوچک در مقابل عظمت ملّتهایی که برای حفظ کیان جمهوری اسلامی، هست و نیست خود را در طبق اخلاص گذاشته اند و امروز نیز، سر پاسداری از آن، حاضر به بذل مجدّد جان و مال خویشند.

از آقای «میرزاه» نیز انتظار دارد، صرفاً به یک سخنرانی و مطالبۀ پشت تریبون اکتفا نکرده، در یک پروسۀ زمانی خاص و با بسیج کردن تمامی نمایندگانی که موکّلین ذینفع دارند، در آینده با پیگیری قاطع خود، آرزوی دیرین مردم غیور و شهیدپرور آذربایجان را جامۀ عمل پوشانند.

در پایان، ضمن آرزوی سلامت و قبولی طاعات و عبادات برای نمایندۀ محترم و تمامی عزیزان خواننده، اذعان می دارد که علی رغم مطالب مندرج فوق، ارزیابی دقیق عملکرد ایشان می ماند به روزها و ماههای آینده انشاالله.

آینه: دکتر ابراهیم قاسمی (آیدین مغانلو) از استادان پیشکسوت دانشگاه پیام نور مرکز گرمی مغان هستند.