چگونه خبرنگار شدم... خبرنگار شدنم را به روسای جناحین مدیونم.
سریعا با تلفن٬ از ناصر نصیری تقاضای ملاقات حضوری کردم و ایشان در خانه یکی از اقوامش مرا به حضور پذیرفت.
به نماینده وقت گرمی گفتم که دنبال کار و زندگی هستم ٬ از سیاست بازی متنفرم و قول میدهم در تهیه و ارسال خبر٬ جناح بندیها را ملاحظه ننمایم و مهندس نصیری با عزت نفس خاصی٬ سخن برآمده از دلم را پذیرا شد و با تلفنی به مدیرکل صداوسیما٬ موافقت خود با خبرنگار شدن مرا اعلام نمود.
ومن که خبرنگار آزاد شدنم را مدیون فیروزاحمدی و ناصرنصیری بوده و هستم همواره سعی نمودم تا کفه ترازوی هیچکدام از جناحین مخالف هم را٬ به ضرر دیگری سنگین ننمایم و دقیقا به همین خاطر هرگز به مذاق خاطر یاران اسماعیلی و نصیری خوش نیامدم و هردو گروه همواره در قبول من بعنوان یک نیرو شک داشته و دارند و هرگز به این نمی اندیشند که سیاست سازمان صداوسیما و خبرگزاری ایرنا بی طرفی خبرنگار آزاد را ذر تبلیغات انتخاباتی نامزدها ایجاب میکند و دقیقا به همین اتهام که (عیسی پاشاپور)معلوم نیست طرفدار کیست هرگز شغل پایداری را بدست نیاوردم و ...
مستحضر باشید که خبرنگاری آزاد٬ مانند راه رفتن روی طناب است با این تفاوت که از پایین٬ سنگ پرتاب میکنند تا تعادل خود را هم از دست بدهی.